
امروزه که مردم از مخاطب امر و نهی قرار گرفتن و هدف فروش بودن شدن خسته شدهاند، تشنهی روابط واقعی با برندها هستند. اما چگونه باید این رابطه را پرورش دهید؟ پاسخ داستان سرایی برند است. از طریق داستان، شما میتوانید به طور مؤثر به برند خود حالت انسانی ببخشید و نشان بدهید چه کسی هستید، چه میکنید و چطور میتوانید به مردم کمک کنید. هرچه بهتر این کار را انجام دهید، از دیگران متمایزتر شده و جای خود را در بازار محکمتر خواهید کرد. در این مقاله جامع از عاج مگ به همین موضوعات اشاره میکنیم. در ادامه با همراه باشید.
ارزش داستان سرایی برند شما
اما وقتی که نوبت به داستان سرایی برند میرسد، صرفاً چون شما محتوا تولید میکنید به این معنی نیست که به طور مؤثری داستان خود را تعریف میکنید. متأسفانه بسیاری از برندها در دام تفکر «کمیت مهمتر از کیفیت است» گرفتار میشوند و داستان سرایی جذاب را قربانی محتوای محصولمحوری میکنند که هیچ ارتباط واقعی با مخاطب برقرار نمیکند.
در واقع، طبق گزارش ترندهای ۲۰۱۹ بازاریابی محتوایی انجامشده توسط مؤسسهی بازاریابی محتوا، تنها ۵۲% از بازاریابها به صورت متناوب از داستان سرایی در بازاریابی خود استفاده میکنند.
بعد از اینکهایدهی داستان خود را پیدا کردید، باید روی یک زاویه متمرکز شوید و روایتی جذاب بسازید که توجه مردم را جلب کند. تحقیقات کشف کردهاند که مردم به ویژه به یک ساختار روایتی آشنا جذب میشوند.
این، از دست دادن یک فرصت بزرگ است. داستان سرایی برند شما برای بازاریابی ضروری است، اما علاوه بر آن میتواند سود خالص شما را نیز افزایش دهد. یک تحقیق انجام شده توسط اوریجیناند هیل هالیدی (Origin and Hill Holiday) نشان داد که زمانی که محصولات یا خدمات با یک داستان همراه باشند، مردم برای همه چیز، از اتاقهای هتل گرفته تا تابلوهای نقاشی، پول بیشتری را خرج میکنند. به طور مشابه، یک پژوهش ۲۰۱۴ توسط اقتصاددانی به اسم «پاول زک»، حاکی از این بود که یک داستان شخصیتمحور، باعث شد مردم ۵۶% پول بیشتری به یک خیریه اهدا کنند.
به همین دلیل -و دلایل بیشتر- اگر ما از کار کردن با صدها برند طی یک دههی اخیر تنها یک چیز را یاد گرفته باشیم، این است که فارغ از محصول یا صنعت فعالیت شما، داستان سرایی برند رمز موفقیت است. خوشبختانه در همین مدت یاد گرفتهایم که در داستان سرایی چه چیزهایی جواب میدهند و چه چیزهایی نتیجه نمیگیرند.
اما اول بیایید ببینیم چه چیزی یک داستان را جالب میکند، و چرا استفاده از آن آنقدر مؤثر است.
علم داستان برند
چرا داستان سرایی به معنی قدرت برند است؟ چون باعث تحریک یک پاسخ زیستی میشود. داستان برند، توجه را جلب می-کند، احساسات را برمیانگیزد و مردم را درگیر میکند؛ این نکته در مورد داستان سرایی در تمامی رسانهها صدق میکند. زمانی که شما در یک داستان خوب غرق میشوید، مغز شما به صورت فیزیکی به آن داستان پاسخ میدهد.
یک داستان خوب میتواند مغز شما را تحریک به ترشح کورتیزول (هورمون استرس) یا اکسیتوسین (هورمون حس لذت) کند. این توضیح میدهد چرا شما با تماشای یک فیلم ترسناک مضطرب میشوید یا زمانی که دو عاشق در آخر یک کتاب به هم میرسند، احساس خوشحالی میکنید.
رسانههای مختلف و ابزارهای داستان سرایی برند، به شیوههای مختلفی روی ما تأثیر میگذارند. به عنوان مثال، ویدئو باعث تحریک سرایت هیجانی (emotional contagion) میشود؛ پدیدهای که در آن، احساسات ما چیزی که روی صفحهی نمایش میبینیم را منعکس میکنند (دوباره، به مثال پاسخ مغز در برابر فیلم ترسناک فکر کنید). به طور مشابه، وقتی که حرف زدن کسی را میشنویم، مثلاً یک راوی در یک ویدئوی انیمیشنی، باعث تحریک نورال کاپلینگ (neural coupling) میشود؛ تجربه-ای که در آن فعالیت مغزی ما، صحبت گوینده را منعکس میکند.
اما موضوع فقط دربارهی دیدن تصاویر یا شنیدن صدای یک انسان نیست؛ بلکه داستان چیزی است که اهمیت دارد. زمانی که شما بتوانید یک داستان برند جذاب را تعریف کنید، مردم به طور طبیعی جذب میشوند. چه داستان چگونگی ساخت کسبو-کارتان باشد و چه داستانی دربارهی اینکه محصول شما چگونه زندگی افراد را بهبود میبخشد، پیدا کردن یک داستان برند منحصربهفرد، یکی از مؤثرترین شیوهها برای جذب، درگیر کردن و تشویق مردم به ایجاد ارتباط با برند شما است.
ویژگیهای یک داستان برند فوقالعاده
بدیهی است که برای یک داستان سرایی برند موفق، شما باید درک کنید چه عاملی باعث تأثیرگذار شدن یک داستان برند (به ویژه داستان برند شما) میشود. در نهایت به پنج عنصر مشخص میرسیم. وقتی که شما داستانهایی که به دستهبندی خاصی تعلق دارند را تعریف کنید، میتوانید از ابتدای کار زمینهی موفقیت برند خود را فراهم کنید.
۱. معنیدار است. همهی افراد با شوک محتوا دستوپنجه نرم میکنند. میلیونها برند برای جلب توجه رقابت میکنند و به هر قافلهای که رقبایشان راه بیندازند میپیوندند. به همین دلیل، بسیاری از برندها روی چیزی که خودشان میخواهند تولید کنند، تمرکز میکنند (یا چیزی که برندهای دیگر تولید میکنند)-و نه چیزی که واقعاً برای مردم مهم است. اگر میخواهید یک داستان خوب را تعریف کنید، باید برای افرادی که قصد جلب توجه آنها را دارید جالب و مناسب باشد.
۲. شخصی است. شما میتوانید انواع و اقسام داستانها را تعریف کنید. آنها میتوانند سرگرمکننده، آموزنده یا الهامبخش باشند. اما مردم نیاز دارند از لحاظ شخصی با داستانهای شما احساس نزدیکی کنند. این نکته نه تنها برای علاقمند کردن، بلکه برای غرق کردن افراد در داستان شما حائز اهمیت است. برند شما چگونه زندگی آنها را بهتر میکند؟ چرا باید برای غرق شدن در داستان، وقت صرف کنند؟ به یاد داشته باشید: اگر در داستان شما جایی برای کسی نباشد، آنها دلیلی برای توجه کردن به داستان نخواهند داشت.
۳. احساسی است. یک داستان برند قوی باید تماماً احساسات و همدلی را برانگیخته کند. داستان صرفاً نباید دربارهی کاری که میکنید باشد، بلکه باید نشان بدهد این کار چگونه روی مردم تأثیر میگذارد. البته، نرمافزار شما میتواندایمیلها را اتوماتیک کند، اما در نهایت به آسان و بیدغدغه کردن زندگی مردم منجر میشود. این، قلاب احساسی داستان است. اگر بتوانید در اولین پاراگراف یک وبلاگ یا اولین ثانیههای یک ویدئو این حس را تحریک کنید، افراد را به دام خواهید انداخت.
۴. ساده است. یکی از رایجترین اشتباهات داستان سرایی برند، این است که سعی کنید بیش از اندازه حرف بزنید. اینکه یک داستان خیلی ساده را تعریف کنید و ارتباط احساسی آن را به حداکثر مقدار ممکن برسانید، بسیار بهتر از این است که مردم را با داستانهای متفاوت بمباران کنید. شما میتوانید یک داستان در مورد مشکلات بزرگی که صنعت بهداشت و درمان با آن مواجه است را تعریف کنید، اما نشان دادن اینکه این مشکلات چگونه یک بیمار واقعی را تحت تأثیر قرار میدهند، به داستان یک نقطهی عطف فردی داده و برقراری ارتباط با داستان را سادهتر می-کند. به طور خلاصه، در هر مقطع زمانی روی یک فرد یا یک مشکل تمرکز کنید تا گیج نشوید یا حواس خواننده را پرت نکنید.
۵. موثق است. وقتی که داستان برند خود را به اشتراک میگذارید، مردم باید بدانند که این داستان شما است. این یعنی باید روراست، صادق و شفاف باشید و بگذارید شخصیتتان خودش را نشان دهد. همچنین باید پیگیر باشید. زمانی که حجم زیادی از محتوا را تولید میکنید، ایجاد پیوستگی مهم است تا مردم بتوانند علاوه بر تشخیص محتوای شما، به آن اعتماد کنند.
جایگاه تعریف داستان در داستان سرایی برند
اگر دنبال راههایی برای تعریف داستان برند خود از طریق محتوا میگردید، میتوانیم سریع و ساده از اینجا شروع کنیم. در اینجا، ما مراحل لازم برای اینکه مطمئن شوید داستانهایی که تعریف میکنید به درستی برند شما را منعکس میکنند و با اهداف بلندمدت شما همسو هستند را به طور خلاصه بیان کردهایم.
قدم اول: داستان خود را بشناسید
یکی از بزرگترین موانع داستان سرایی برند شما این است که واقعاً برند خود را درک کنید؛ این یعنی بفهمید شما چه کسی هستید، چه کاری انجام میدهید، ارزشهای شما چه هستند و چه اهمیتی دارند. بدون این شفافیت، تعریف کردن داستان درست به شیوهی درست، دشوار خواهد بود. بنابراین پیش از اینکه طوفان فکریایدهها را شروع کنید، لازم است که به اصول پایهای برگردید.
- قلب برند خود را مشخص کنید. از راهنمای قلب برند ما استفاده کنید تا اصول بنیادی خود (هدف، چشمانداز، ماموریت و ارزشها) را تعیین کنید و در نهایت درک کنید برند شما در واقع قصد دارد به چه هدفی برسد.
- پیام برند خود را بیان کنید. اگر میخواهید داستان برند خود را تعریف کنید، پیامرسانی پیوسته ضروری است. از چهارچوب پیامرسانی برند استفاده کنید تا بتوانید شعار برند، ارزش پیشنهادی و ستون-های پیامرسانی برند خود (brand messaging pillars) را بیان کنید.
- مخاطب هدف (target demo) خود را بشناسید. اگر قبلاً این کار را انجام ندادهاید، لطفاً به ویژگیهای پرسونای کاربرانتان دقت کنید.
- بعد از این که بهایدهی واضحی از اینکه چه کسی هستید و سعی میکنید چه کاری را انجام دهید رسیدید، میتوانید شروع به آزمایش داستانهایی کنید که به شما در انتقال این پیامها کمک خواهند کرد.
قدم دوم: برایایدهپردازی داستان برند، طوفان فکری برگزار کنید
فرقی نمیکند محصول، خدمات یا حوزهی صنعت شما چه باشد؛ شما حتماً رویکرد جالبی نسبت به داستان سرایی برند دارید. (در واقع، حتی چند داستان دارید. ) گاهی اوقات فقط باید یک قدم به عقب بردارید و به کسبوکار روزانهی خود نگاه کنید. ما کشف کردهایم که بسیاری از داستانهای عالی، تنها منتظر این هستند که تعریف شوند؛ اما برندها همیشه نمیدانند چگونه از این داستانها رونمایی کنند.
وقتی که میخواهیدایدهپردازی کنید، استفاده از طوفان فکری پیرامون جنبههای مشخصی از برندتان مفید واقع میشود. ما دوست داریم از خودمان چند سؤال بپرسیم تا به جرقه زدن اینایدهها در ذهنمان کمک کند.
شما چه کسی هستید؟
شما یک شرکت بینام و نشان نیستید. یک فرد (یا افراد) واقعی برند شما را بنا کردهاند. افراد واقعی در شرکت شما کار میکنند، محصولاتتان را میسازند و شبکههای اجتماعی شما را اداره میکنند. دادن یک چهره به برند خود، یکی از بهترین روشهای برقراری ارتباط است؛ بنابراین به فکر راههایی برای کنار زدن پرده باشید تا به مردم نشان دهید چه کسی هستید، فرهنگ شما به چه شکل است و به چه چیزهایی اهمیت میدهید.
داستان سرایی برند برای این محتوا به طرز خاصی سرگرمکننده است؛ زیرا به شما فرصت میدهد تا واقعاً شخصیت برند خود را در محتوا تزریق کنید؛ به چیزهایی مثل گزیدههایی از پشت صحنهها، نمایش دادن کارکنان، چیزهای مورد علاقه و غیره فکر کنید.
چه کاری را انجام میدهید؟
به محصول یا خدماتی که ارائه میدهید فکر کنید. برای صحبت کردن یا نشان دادن این نکات مهم، راههای زیادی وجود دارد که از مطالب فروش سنتی (traditional sales material) فراتر میروند.
آیا ویژگیهای منحصربهفردی وجود دارند که محصول شما را بسیار کاربردی یا مؤثر میکنند؟ آیا مردم به روشهای شگفتانگیزی از خدمات شما سود بردهاند؟ با کمی خلاقیت، شما میتوانید محتوای جالبی را خلق کنید که برندتان را به نحو هیجانانگیزتری نشان دهد.
نکته:ایده داستان سرایی برند که با یک چالش یا مشکل شروع میشود، روش هوشمندانهای برای انجام این کار است؛ چون گرفتاری باعث ایجاد کمی استرس یا کنجکاوی میشود. اگر بتوانید محصول خود را به عنوان «قهرمان» نشان دهید و یک راه حل رضایتبخش را ارائه دهید، داستان شما نیز میتواند باعث ترشح هورمون حال خوب (اکسیتوسین) شود. (به عنوان مثال، شما میتوانید درباره اینکه نرمافزار امنیتی شما چگونه یک کسب وکار کوچک خانوادگی را از سرقت هویت نجات داد، یک داستان تعریف کنید.)
برای چه کسی این کار را انجام میدهید؟
به افرادی که قصد کمک به آنها را دارید، فکر کنید. اینها کسانی هستند که میخواهید کسبوکارشان را به دستآورید. چرا به آنها اهمیت میدهید؟ چگونه میخواهید به آنها کمک کنید؟ برای مثال، اگر برنامهی شما به مردم کمک میکند جاهای خالی را به سادگی رزرو کنند، در نهایت به این معنی است که شما میتوانید به مردم کمک کنید تا واقعاً استراحت کنند و از زندگی لذت ببرند.
مردم محتوایی را میخواهند که آموزنده، سرگرمکننده و الهامبخش باشد یا حتی آنها را ستایش کند. (مرتبط بودن محتوا را فراموش نکنید! ) پس به فکر موقعیتهایی برای گنجاندن این موارد در داستان برند خود باشید. مثلاً شما میتوانید برند خود را به نقش مکملی در یک داستان مشتری تبدیل کنید («کفشهای راحت این برند به من کمک کرد از خط پایان بگذرم! »). یا میتوانید از چیزهایی مثل ماجراهای شخصی به عنوان ابزارهای داستان سرایی برندی استفاده کنید.
چرا این کار را انجام میدهید؟
مهم نیست محصولات یا خدمات شما چه باشد، چه یک شرکت نوپای (استارتآپ) کوچک باشید، چه برند شناخته-شدهای که از یک قرن پیش بنا شدهاست، بنا به دلیلی ساخته شدهاید و به احتمال زیاد یک هدف مهمتر دارید. اگر یک شرکت امنیت خانگی هستید، از اموال مردم محافظت میکنید تا به آنها آرامش خاطر بدهید. اگر یک شرکت غذایی هستید، خوراکیهای سالمی را برای تغذیهی بدن افراد فراهم میکنید.
استفاده از محتوا برای به اشتراکگذاری یا انجام این ماموریت بزرگتر، روشی عالی برای این است که هم برند خود را تبلیغ کنید و هم به مردم نشان بدهید چه چیزهایی واقعاً برای شما مهم هستند. به راههایی برای تعریف داستانهایی در مورد قلب برند خود (هدف، چشمانداز، ماموریت، ارزشها) یا اهدافی که به آنها اهمیت می-دهید، فکر کنید.
چگونه این کار را انجام میدهید؟
مشابه ماموریت شما، مردم علاوه بر چرایی و ماهیت کار شما، میخواهند بدانند چطور این کار را انجام میدهید. تعریف کردن یک داستان برند که دیدی از محصول، تولید یا فرایند شما را فراهم میکند، میتواند بسیار تأثیرگذار و مطابق با قوانین داستان سرایی باشد.
آیا از یک فناوری منحصربهفرد استفاده میکنید؟ آیا مواد اولیهی شما به صورت پایدار تأمین میشوند؟ این نوع از محتوا هم آموزنده است و هم بینشی دربارهی روش مدیریت کسبوکار را فراهم میکند که شفافیت موردانتظار مردم را برآورده میکند.
آیندهی شما چگونه خواهد بود؟
به روشهایی برای صحبت از نحوهی تکامل برندتان، هدفی که برای کسب آن تلاش میکنید، و اینکه برای رشد در آینده چه برنامهای دارید، فکر کنید. به اشتراک گذاشتن این نوع داستانها، هیجان ایجاد میکند و مردم را دعوت میکند تا وارد داستان برند شما شوند.
به علاوه، وقتی که مردم بدانند شما به آیندهی آنها اهمیت میدهید، احتمال این که یک رابطهی بلندمدت با شما برقرار کنند بیشتر است.
یک توصیهی نهایی: اگر مطمئن نیستید کدام نوع از داستان برند ممکن است با سلیقهی افراد هماهنگ باشد، نقشهی سفر خریدار خود را بکشید. این کار به شما کمک میکند ببینید مردم در هر مرحله به شنیدن چه پیامی نیاز دارند و میتواند کمک کند نواقص موجود در داستان سرایی برند خود را شناسایی کنید.
امیدواریم بعد از طوفان فکری دربارهیایده داستان سرایی برند، لیستی ازایدههای داستانی در اختیارتان قرار بگیرد که بتوانید از بین آنها انتخاب کنید. اگر این اتفاق افتادهاست، شما آمادهی رفتن به مرحلهی بعدی هستید.
قدم سوم:ایدههای خود را بررسی کنید
زیادهروی درایدههای جالب و خلاقانه آسان است، اما اگر آنها واقعاً بخشی از داستان برند شما نباشند، در نهایت هیچ کمکی به برند شما نخواهند کرد. این نکتهای است که باید در داستان سرایی برند به آن دقت کنید.
بعضی ازایدههای تعریف داستان جالب به نظر میرسند، اما برای مخاطبانی که سعی دارید تحت تأثیر قرار دهید جذاب نخواهند بود. برعکس، شاید بعضیایدهها به طور کلی جالب باشند اما با کاری که شما انجام میدهید، مرتبط نباشند. هدف این است کهایدهای را در حد واسط این دو نقطه پیدا کنید. بنابراین، بعد از اینکه طوفان فکری اولیه را انجام دادید، نوبت به بررسیایدههایتان با پرسیدن سؤالهای زیر میرسد:
- چرا میخواهم این داستان را تعریف کنم؟
- زاویهی منحصربهفرد من چیست؟
- این داستان چه ارزشی را برای پرسوناهای من فراهم خواهد کرد؟
- مخاطبان از این داستان چه برداشتی خواهند کرد؟
قدم چهارم: فرمت درستی را انتخاب کنید
مهمترین هدف هر محتوا، این است که داستان برند شما را به کارآمدترین و مؤثرترین نحو ممکن منتقل کند. به همین دلیل است که انتخاب فرمت درست، ضروری است. ممکن است تمام تلاشتان را معطوف تولید پرزرق و برقترین و به-روزترین انواع محتوا کنید، اما اگر این محتوا مناسب داستان شما نباشد، به ضرر شما تمام خواهد شد. (در بعضی موارد، میتواند به شدت به داستان آسیب بزند.)
قبل از اینکه به سراغ تولید محتوا بروید، بهترین فرمت را برای داستان خود انتخاب کنید؛ زیرا فرمت، بر روش تولید متن تبلیغاتی شما تأثیر میگذارد.
بعضی از محبوبترین فرمتهای داستان سرایی:
- مقالات
- مطالعات موردی
- تصویری داده
- کتابهای الکترونیکی
- ویدیوهای توضیحی
- عکسنوشتههای گرافیکی
- عکسنوشتههای گرافیکی تعاملی
- محتوای کوتاه
- موشن گرافیکها
- مقالات سفید
- ویدیو
قدم پنجم: یک روایت بسازید
بعد از اینکهایدهی داستان خود را پیدا کردید، باید روی یک زاویه متمرکز شوید و روایتی جذاب بسازید که توجه مردم را جلب کند. تحقیقات کشف کردهاند که مردم به ویژه به یک ساختار روایتی آشنا جذب میشوند. بنابراین، بیایید برای چند لحظه به کلاس زبان انگلیسی برگردیم. هرم گوستاو فرایتاگ را یادتان میآید؟ یک داستان برند عالی، روایتی را میسازد که آن منحنی را دنبال کند و به یک راهکار (یا راهحل-به طورایدهآل، محصول شما) ختم شود.
(جالب است بدانید، یک تحقیق انجامشده توسط جانز هاپکینز در سال ۲۰۱۴، تبلیغات مسابقه سالانه فوتبال آمریکایی قهرمانی لیگ فوتبال ملی (Super Bowl) که بسیار محبوب است را آزمایش کرده و کشف کرد که پرطرفدارترین تبلیغات ، احمقانهترین، بیشرمانهترین یا خندهدارترین آنها نبودند؛ بلکه تبلیغاتی بودند که یک منحنی چشمگیر آشنا را دنبال میکردند. )
فارغ از داستانتان، به راههایی فکر کنید که از طریق آنها میتوانید خوانندگان خود را به یک سفر ببرید. بعضی از پرطرفدارترین راههای انجام این کار عبارتند از:
- مشکل / راه حل
- قبل / بعد
- آموزشها
- داستانهای بازندهها (مثلا کسب و کار مستقلی که یک صنعت را به هم میریزد)
- داستانهای شخصی
قدم ششم: برندینگ خود را اضافه کنید
هر محتوایی در داستان سرایی برند باید دقیقاً برند شما را منعکس کند، از ظاهر آن گرفته تا کلماتی که استفاده میکنید. و با اینکه محتوای برندشده نباید بیش از حد برند شود (مثلاً یک میلیون لوگو به همهجا چسبانده شود)، مردم باید بدانند این محتوا توسط چه کسی تولید شدهاست. بنابراین، مطمئن شوید محتوای شما داستان برندتان را در موارد زیر بازتاب میدهد:
شخصیت، صدا و لحن: نمیدانید صدای برند شما چیست؟ این صدا شبیه مکالمات شرکت شما، چتهای گوگل، و لطیفههای بیمزهی شما است. اگر قبلاً به وضوح آن را بیان نکردهاید، راهنماهای ما را برای پیدا کردن صدا و شخصیت خود دنبال کنید. همچنین بعد از اینکه پیشنویس محتوای خود را تکمیل کردید، یک بار دیگر آن را از لحاظ انتخاب کلمات و سایر جزئیات، بازنگری کنید. اینها سادهترین روشهای رنگ و لعاب دادن به داستان سرایی برند شما هستند.
تصاویر: زبان تصویری شما، همان تجربهی زیباشناختی برند شما است. از لوگوی شما گرفته تا پالت رنگها، همه چیز میتواند بر برداشت مخاطب از محتوای شما تأثیر بگذارد. چه یک ویدئوی برند باشد، چه عکسنوشتههای گرافیکی، یا محتوای تعاملی؛ یک زبان تصویری یکپارچه و برندشده، تجربهی پیوستهای را خلق میکند.
قدم هفتم: داستان برند خود را به اشتراک بگذارید
بعد از اینکه فرایند داستان سرایی برند تکمیل شد، نباید شما تنها کسی باشید که دربارهی آن صحبت میکند. با ساده کردن به اشتراکگذاری داستانتان، کارکنان خود را تشویق کنید تا آنها هم داستان را به اشتراک بگذارند. آن را در وبلاگ یا لیستایمیل خود منتشر کنید، افزونههای اشتراکگذاری مطالب در شبکههای اجتماعی خود را امتحان کنید، محتوای خود را سئو و بهینهسازی کنید و سایر کارها را انجام دهید.
به دنبال راههای بیشتری برای رشد و آزمون و خطا باشید
تعریف داستان برند، کاری نیست که یک بار برای همیشه انجام شود. تشخیص اینکه کدام داستانها باب میل مخاطب هستند یک کار ادامهدار و مستمر است؛ به ویژه اگر تازه شروع کرده باشید. همینطور که به آزمایش ادامه میدهید، بر آماده کردن تیمتان برای موفقیت در هر مرحله تمرکز کنید.
- یک استراتژی برند قوی بسازید تا مطمئن شوید محتوای شما با اهدافتان هماهنگ است.
- استراتژی محتوای خود را مستند کنید تا تفاهم تیمتان را حفظ کنید.
- ببینید چگونه باید فرآیند تولید محتوای خود را بهینهسازی کنید تا به صورت پیوسته، محتوایی با کیفیت بالا را تولید کنید.
- مطمئن شوید که برای سنجش موفقیت خود، معیارهای درستی را دنبال میکنید.
و البته در صورت نیاز، از استخدام نیروهای کمکی واهمه نداشته باشید. چه در استراتژی گیر افتادهباشید و چه با رساندن محتوا به مرحلهی خروجی به مشکل برخورده باشید، آژانسهای خلاقیت میتوانند کمک بزرگی باشند. خوشحال میشویم از هر طریقی که بتوانیم، به شما کمک کنیم تا بتوانید داستان برند خود را تعریف کنید.